مقدمه :

آشنایی با ویژگیها، روحیات و شناخت صحیح استعدادها و توانایی ها ،كاستی ها ، نیازها و نیروهای جسمانی  و روانی كودكان در مراحل مختلف سنی از عوامل بسیار مهم وكارساز امر آموزش و پرورش است. از اساسی ترین ویژگیها كه می‌تواند در امر آموزش مفاهیم دینی به ما كمك كند وجودگرایش دینی و میل به سوی امورمذهبی در كودك است. ما معتقدیم كه كودكان سرشت خداجوی دارند و مفاهیم اساسی دین اسلام اموری هستند كه با سرشت كودك سازگارند و اكتسابی نیستند و این علاقه در درون وجود آنهاست و وظیفة تعلیم و تربیت شكوفا كردن این گرایش‌های فطری است.[1]

 

تمایلات فطری

از ویژگیهایی كه می‌تواند ما را در آموزش معارف دین كمك كند وجود تمایلات فطری در كودك است علاقه كودك به دین و خدا در درونش بوده و در سن بلوغ به شكوفایی آشكار می‌رسد و نیازمند آن نیست كه وجود خدا را به كودك بقبولانند بلكه باید این باور فطری به خدا را در او حفظ و شكوفا نمایند. برای این منظور باید با بیان آثار رحمت الهی و آگاه گردن قلب و عقلش از این آثار و ذكر نعمات بهشتی سراسروجودش را از این حب عاطفی سرشار سازد.[2]

امام سجاد علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند: خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود كه مردم را به من علاقه مند كن و آنان را نیز نزد من محبوب ساز ، عرض نمود چگونه ؟ وحی آمد كه نعمتهای من را برای آنان بازگو كن آنان خود عاشق من خواهند شد.[3]

 

چرا از كودكی ؟

بر اساس یافته های روانكاوی نخستین تجربه ها ،نخستین عادتها ، نخستین باورها و نخستین احساسات ، پایدار ترین آنها است . از  همین رو كودكان كه نخستین         تجربه ها و احساسات خود را نسبت به دین و احكام دینی در خانواده از والدین می‌گیرند می‌تواند این نخستین ها ، مقدس ترین و زیباترین باشد.

به همین سبب است كه نگرش های اولیه به مذهب پایدارترین است ، به گونه‌ای كه هستة اولین و جان مایة بنیادی وی حس دینی را شكل می‌دهد. مثلاً نگرش های اولیه كودك به نماز و چگونگی برپایی آن با همة آداب و فضیلت های زیباشناسانة آن از طریق مشاهدة رفتار دینی والدین صورت می‌گیرد. پاره ای از رفتارها و احساسات و باورها به شكل ناهشیار و نامرئی به كودك منتقل می‌شود كه از رفتار های آگاهانه بسیار قوی ترو عمیق تر است و آنچه در عمیق ترین لایه های شخصیت باقی می ماند به بخش ناهشیار و نامرئی شخصیت والدین متكی است .كودكان ونوجوانان بیشتر از پرداختن به رفتارهای ظاهری والدین از باورها و نگرش های نهفته و پنهان آنها نسبت اعمال و اعتقادات تأثیر می‌پذیرند.[4]

 

دوره های تفكر مذهبی كودك

مقدمه :

آشنایی با ویژگیها، روحیات و شناخت صحیح استعدادها و توانایی ها ،كاستی ها ، نیازها و نیروهای جسمانی  و روانی كودكان در مراحل مختلف سنی از عوامل بسیار مهم وكارساز امر آموزش و پرورش است. از اساسی ترین ویژگیها كه می‌تواند در امر آموزش مفاهیم دینی به ما كمك كند وجودگرایش دینی و میل به سوی امورمذهبی در كودك است. ما معتقدیم كه كودكان سرشت خداجوی دارند و مفاهیم اساسی دین اسلام اموری هستند كه با سرشت كودك سازگارند و اكتسابی نیستند و این علاقه در درون وجود آنهاست و وظیفة تعلیم و تربیت شكوفا كردن این گرایش‌های فطری است.[1]

 

تمایلات فطری

از ویژگیهایی كه می‌تواند ما را در آموزش معارف دین كمك كند وجود تمایلات فطری در كودك است علاقه كودك به دین و خدا در درونش بوده و در سن بلوغ به شكوفایی آشكار می‌رسد و نیازمند آن نیست كه وجود خدا را به كودك بقبولانند بلكه باید این باور فطری به خدا را در او حفظ و شكوفا نمایند. برای این منظور باید با بیان آثار رحمت الهی و آگاه گردن قلب و عقلش از این آثار و ذكر نعمات بهشتی سراسروجودش را از این حب عاطفی سرشار سازد.[2]

امام سجاد علیه السلام در این زمینه می‌فرمایند: خداوند به موسی علیه السلام وحی نمود كه مردم را به من علاقه مند كن و آنان را نیز نزد من محبوب ساز ، عرض نمود چگونه ؟ وحی آمد كه نعمتهای من را برای آنان بازگو كن آنان خود عاشق من خواهند شد.[3]

 

چرا از كودكی ؟

بر اساس یافته های روانكاوی نخستین تجربه ها ،نخستین عادتها ، نخستین باورها و نخستین احساسات ، پایدار ترین آنها است . از  همین رو كودكان كه نخستین         تجربه ها و احساسات خود را نسبت به دین و احكام دینی در خانواده از والدین می‌گیرند می‌تواند این نخستین ها ، مقدس ترین و زیباترین باشد.

به همین سبب است كه نگرش های اولیه به مذهب پایدارترین است ، به گونه‌ای كه هستة اولین و جان مایة بنیادی وی حس دینی را شكل می‌دهد. مثلاً نگرش های اولیه كودك به نماز و چگونگی برپایی آن با همة آداب و فضیلت های زیباشناسانة آن از طریق مشاهدة رفتار دینی والدین صورت می‌گیرد. پاره ای از رفتارها و احساسات و باورها به شكل ناهشیار و نامرئی به كودك منتقل می‌شود كه از رفتار های آگاهانه بسیار قوی ترو عمیق تر است و آنچه در عمیق ترین لایه های شخصیت باقی می ماند به بخش ناهشیار و نامرئی شخصیت والدین متكی است .كودكان ونوجوانان بیشتر از پرداختن به رفتارهای ظاهری والدین از باورها و نگرش های نهفته و پنهان آنها نسبت اعمال و اعتقادات تأثیر می‌پذیرند.[4]

 

دوره های تفكر مذهبی كودك

از مباحث مهم كه باید مورد توجه قرار گیرد ، رشد تفكر دینی است ، چرا كه با شناخت ویژگیهای تفكر دینی دانش‌آموزان راه برای گزینش روشهای مناسب آموزش دینی هموار خواهد شد.

محققان بزرگی همچون پیاژه ، هامز وگلومن دوران های اصلی مختلفی را برای رشد تربیتی مذهبی كودك بیان كرده اند كه به اختصار به بیان نظریه گلومن كه به نظر می‌رسد از كمال بیشتری برخوردار است و تكامل یافتة نظریة پیاژه می‌باشد می‌پردازیم.

وی تحقیقات بسیاری كرد كه در اثر این بود كه می‌دید دانش‌آموزان داستانهای دینی را كه می‌شنیدند سعی می‌كردند با تجربیات خود وفق دهند و درك كنند سرانجام به پنج مرحله قائل شد:

الف ) در این دوره تفكر شهودی، تفكر دینی كودكان دو ویژگی دارد:

1ـ خود محوری بودن.

2ـ تك كانونی بودن .

یعنی داوری های كودك صرفاً از نقطه نظر خود او صورت می‌گیرد و دیگر اینكه یك جنبه از یك حادثه را جدا می‌كند. كودكان در این دوره بسیاری از واژه‌های مذهبی را بكار می‌برند بی‌آنكه معنی آن را دریابند. آنان اكثراً یك جنبه از موضوع را جدا كرده و به آن اهمیت می‌دهند كه ممكن است جنبه فرعی و  بسیار خوبی باشد.[6]

ب ) در این دوره كودكان بسوی تفكر عملیاتی حركت كرده ، اگرچه مراتبی از تفكر عینی دست یافته اما در بدست آوردن سطوح مورد نیاز ناموفق بوده و دچار اشتباهات آشكار می‌شود . او بهتر می‌تواند واقعیت را به هم مربوط سازد و نظر او كمتر تك كانونی است اما هنوز خود محور است . اما دامنة این خود محوری كمتر شده است و منشاء دیگر این است كه او مفاهیم انتزاعی را به معنای تحت الفظی و تجسم یافته معنا می‌كند.[7]

ج ) ویژگی این دوره ارتباط كودك با موقعیتها و رفتارهای عینی است . رشد تفكر عملیاتی حركت رو به جلوی آنان را از نخستین دوره های خیال پردازی تسریع می‌بخشد و از نظر جزیی و كودكانه رهایی بخشیده در سطح جدیدی بر حسب ویژگیهای این دوره محدود می‌كند، در این دوره توجیحات فیزیكی در یك احساس عینی معقول هستند و از نظر كودك می‌توان از این راه به واقعیتها دست یافت.[8]

د ) تغییری كه در این مرحله رخ می‌دهد حركت تفكر عینی به سوی تفكر انتزاعی بیشتر است اما تغییر تدریجی این مرحله را می‌توان دوره ای بین خیال پردازی و منطق بزرگ شان دانست. در این زمان تا حد زیادی فعالیتهای عقلی جایگزین می‌گردد و استقرار و قیاس منطقی پیش رفته ای بكار برده می‌شود.

هـ ) این مرحله آخرین مرحله ای است كه درآن تفكر بصورت فرضیه ای و قیاسی و بودن ممانعت عناصر عینی انجام می‌گیرد. در این حال تفكر در شكل سمبلیك یا انتزاعی میسر می‌گردد و تلاشهایی صورت می‌گیرد تا فرضیه ها خارج از حوزه‌ی تجارب وضع گردیده و با استفاده از دلیل قبول یا رد شوند. نوجوان می‌تواند با یك تئوری آغاز كند و به واقعیتها كه حوزة تفكر او را به طور قابل ملاحظه ای گسترش دهد، بازگشت نماید.[9]

 

تاثیر تفاوتهای فردی

البته باید در این زمینه به تفاوتهای فردی كودكان نیز توجه داشت كه به دو گونه‌اند:

 

هدف تربیت دینی

غایت تربیت دینی فلاح و رستگاری است و علت گمراهی ، كژ فهمی از دین است یا عمل نكردن به آن .

هدف تربیت دینی پرورش حس خداجویی و پرستش گری به قصد رها سازی نشان از وابستگی و ذلت و اسارت بسوی آزادی عزت و بالندگی است و همچنین هدف رسیدن به سعادت باطنی و چشیدن لذت معنوی و شادابی درونی است ،اشباع نیازهای معنوی و تقویت و تحریك این نیازها ، پرورش و تقویت عشق آدمی‌به حقیقتی كه در فطرت به او ودیعه داده شده است.[11]

 
























از مباحث مهم كه باید مورد توجه قرار گیرد ، رشد تفكر دینی است ، چرا كه با شناخت ویژگیهای تفكر دینی دانش‌آموزان راه برای گزینش روشهای مناسب آموزش دینی هموار خواهد شد.

محققان بزرگی همچون پیاژه ، هامز وگلومن دوران های اصلی مختلفی را برای رشد تربیتی مذهبی كودك بیان كرده اند كه به اختصار به بیان نظریه گلومن كه به نظر می‌رسد از كمال بیشتری برخوردار است و تكامل یافتة نظریة پیاژه می‌باشد می‌پردازیم.

وی تحقیقات بسیاری كرد كه در اثر این بود كه می‌دید دانش‌آموزان داستانهای دینی را كه می‌شنیدند سعی می‌كردند با تجربیات خود وفق دهند و درك كنند سرانجام به پنج مرحله قائل شد:

  • دورة ما قبل تفكر مذهبی ( تا 7 و8 سالگی )
  • دورة تفكر مذهبی ناقص اول ( 7 تا 9 سالگی )
  • دورة تفكر مذهبی ناقص دوم ( 9 تا 11 سالگی )
  • دورة اول تفكر مذهبی شخصی ( 11 تا 13 سالگی )
  • دورة دوم تفكر مذهبی شخصی ( 13 سالگی به بعد)[5]

الف ) در این دوره تفكر شهودی، تفكر دینی كودكان دو ویژگی دارد:

1ـ خود محوری بودن.

2ـ تك كانونی بودن .

یعنی داوری های كودك صرفاً از نقطه نظر خود او صورت می‌گیرد و دیگر اینكه یك جنبه از یك حادثه را جدا می‌كند. كودكان در این دوره بسیاری از واژه‌های مذهبی را بكار می‌برند بی‌آنكه معنی آن را دریابند. آنان اكثراً یك جنبه از موضوع را جدا كرده و به آن اهمیت می‌دهند كه ممكن است جنبه فرعی و  بسیار خوبی باشد.[6]

ب ) در این دوره كودكان بسوی تفكر عملیاتی حركت كرده ، اگرچه مراتبی از تفكر عینی دست یافته اما در بدست آوردن سطوح مورد نیاز ناموفق بوده و دچار اشتباهات آشكار می‌شود . او بهتر می‌تواند واقعیت را به هم مربوط سازد و نظر او كمتر تك كانونی است اما هنوز خود محور است . اما دامنة این خود محوری كمتر شده است و منشاء دیگر این است كه او مفاهیم انتزاعی را به معنای تحت الفظی و تجسم یافته معنا می‌كند.[7]

ج ) ویژگی این دوره ارتباط كودك با موقعیتها و رفتارهای عینی است . رشد تفكر عملیاتی حركت رو به جلوی آنان را از نخستین دوره های خیال پردازی تسریع می‌بخشد و از نظر جزیی و كودكانه رهایی بخشیده در سطح جدیدی بر حسب ویژگیهای این دوره محدود می‌كند، در این دوره توجیحات فیزیكی در یك احساس عینی معقول هستند و از نظر كودك می‌توان از این راه به واقعیتها دست یافت.[8]

د ) تغییری كه در این مرحله رخ می‌دهد حركت تفكر عینی به سوی تفكر انتزاعی بیشتر است اما تغییر تدریجی این مرحله را می‌توان دوره ای بین خیال پردازی و منطق بزرگ شان دانست. در این زمان تا حد زیادی فعالیتهای عقلی جایگزین می‌گردد و استقرار و قیاس منطقی پیش رفته ای بكار برده می‌شود.

هـ ) این مرحله آخرین مرحله ای است كه درآن تفكر بصورت فرضیه ای و قیاسی و بودن ممانعت عناصر عینی انجام می‌گیرد. در این حال تفكر در شكل سمبلیك یا انتزاعی میسر می‌گردد و تلاشهایی صورت می‌گیرد تا فرضیه ها خارج از حوزه‌ی تجارب وضع گردیده و با استفاده از دلیل قبول یا رد شوند. نوجوان می‌تواند با یك تئوری آغاز كند و به واقعیتها كه حوزة تفكر او را به طور قابل ملاحظه ای گسترش دهد، بازگشت نماید.[9]

 

تاثیر تفاوتهای فردی

البته باید در این زمینه به تفاوتهای فردی كودكان نیز توجه داشت كه به دو گونه‌اند:

  • تفاوت در سرعت كه برخی كودكان از همسالان خود از حدسنی مورد انتظار جلوترند و بعضی عقب تر . البته تجارب كودكان تأثیر به سزایی در این سرعت دارد مانند ارتباط با مكانهای مذهبی .
  • سطوح مختلف تفكر كودكان :‌برخی از كودكان در پاسخ به یك سؤال در سطح عملیات عینی قرار دارند و در پاسخ به سؤالاتی دیگر به تفكر شهودی بر می‌گردند كه این مسأله به ،‌تجارب و زمینه های گوناگون موجود در اوبر می‌گردد.[10]

 

هدف تربیت دینی

غایت تربیت دینی فلاح و رستگاری است و علت گمراهی ، كژ فهمی از دین است یا عمل نكردن به آن .

هدف تربیت دینی پرورش حس خداجویی و پرستش گری به قصد رها سازی نشان از وابستگی و ذلت و اسارت بسوی آزادی عزت و بالندگی است و همچنین هدف رسیدن به سعادت باطنی و چشیدن لذت معنوی و شادابی درونی است ،اشباع نیازهای معنوی و تقویت و تحریك این نیازها ، پرورش و تقویت عشق آدمی‌به حقیقتی كه در فطرت به او ودیعه داده شده است.[11]

موضوعات: بدون موضوع  لینک ثابت