– بیان مسئله
اصطلاح سبك زندگی، اصطلاح رایجی است كه بیشتر اوقات برای اشاره به روش زندگی مردم به كار می رود و بازتاب دامنه كامل ارزش های اجتماعی، طرز برخورد و فعالیت ها است(باقیانی، 2003). سبك زندگی شامل رفتارهایی مانند عادات غذایی، خواب و استراحت، فعالیت بدنی و ورزش، كنترل وزن، استعمال دخانیات و الكل، ایمن سازی در مقابل بیماری، سازگاری با استرس و توانایی استفاده از حمایت های خانواده و جامعه می باشد(فیپس[2]، 2003).
بیش از یك سوم كل موارد مرگ و میر در دنیا، به دلیل چند رفتار تهدید كننده سلامتی می باشد كه ناشی از نادرستی سبك زندگی فردی و اجتماعی است و مهم ترین آن ها شامل رژیم غذایی نامناسب، كمی فعالیت بدنی، استعمال سیگار و رفتار جنسی نامناسب می باشد (فیپس، 2003). كنترل عوامل خطر در سبك زندگی و عادات بهداشتی مانند تغذیه نادرست، فقدان فعالیت ورزشی، استعمال سیگار، مصرف الكل و مواد مخدر تقریباً سبب كاهش حدود50 درصد از مرگ های زودهنگام می شود(چارکازی، 2009).
در زمینه رابطة ورزش و سلامت روانی قبلاً تصور عموم بر این بود که فعالیت های ورزشی برای سلامت جسمانی مفید است. امروزه به این امر توجه شده که ورزش علاوه بر سلامت جسمانی، می تواند در ارتقای سلامت روانی نیز مؤثر باشد (لاندرز، 2005). تحقیقات نشان داده اند که فعالیت های حرکتی منظم به طور فوق العاده ای بر وضعیت جسمانی و روانی افراد تأثیر مثبت دارد (ست کوئیز و مازر، 2006). لاندرز و پتروزیلو (1994) در زمینه بررسی نتایج 27 مطالعه بین سالهای 1960 تا 1991 نشان دادند که 81 درصد پژوهشگران به این نتیجه دست یافته اند که فعالیت جسمانی با کاهش اضطراب مرتبط است. رایلی و استارت (1995) نیز عنوان کرده اند که دانش آموزان ورزشکار در مقیاس های سلطه گری، مردم آمیزی، خودپذیری، اجتماعی شدن و احساس سلامتی بالاتر از غیر ورزشکاران هستند.
همچنین پژوهش ها نشان داده است که ورزش باعث افزایش سلامت روانی، تقویت احساس ارزشمندی، کاهش اضطراب و افسردگی (گیاکوبی، هازون
بلاس و فرای، 2005) و افزایش قدرت ذهنی (لوی و لوی، 2005) می شود.
ورزش آثار مفیدی بر روی خلق وخوی افراد دارد، برخی شواهد پژوهشی نشان داده اند که فعالیت عضلانی سبب ترشح موادی در مغز می گردد که موجب بروز شادی و نشاط در شخص می شود. امروزه ورزش در درمان اختلالات روحی و روانی مورد توجه طب ورزش و رواندرمانی قرار گرفته است .فشارهای روحی و عصبی که هر روزه با ماشینی شدن زندگی بیشتر شده و استرسهای روزمره زندگی افزوده می گردند، متخصصان و کارشناسان را بر آن داشته است که از ورزش به عنوان واکسنی جهت درمان بیماریهای جسمی و روانی استفاده کنند، زیرا ورزش یکی از ساده ترین، بی خطرترین، کم هزینه ترین و طبیعی ترین راههای مقابله با مشکلات جسمی و روحی است(بنایی، 1384). ورزش زمانیکه به صورت گروهی انجام شود باعث می شود تا افراد با همدیگر در تماس و ارتباط باشند، روابط اجتماعی فرد را تقویت میکند و بیان احساسات، بدن را شکوفا می سازد، همچنین فعالیت هماهنگ، یکی از روش هایی است که اثرات مفیدی بر خلق وخو و تفکرات فرد دارد و افکار منفی و مخرب را از بین می برد(گرافت، 2000).
در بیست سال گذشته توجه بسیاری به مساله رواندرمانی همراه با فعالیت بدنی و اثرات مفید ورزش، در ارتباط با سلامت روان شده است (مارتینسن، 2004). پرداختن به فعالیت ورزشی به نحوی سبب تخلیه هیجان می شود، بدین معنا که برخی از عواطف منفی، تضاد و تعارضات درونی فرد تخلیه شده و حس اعتماد به نفس، احترام به خویشتن، احساس شادابی و سلامت جسمی در فرد نمایانگر می شود. به عبارتی می توان گفت ورزش و فعالیت بدنی برنامه ریزی شده، سبب تقویت و بهبود دستگاههای بدن مانند قلب و تنفس و بهبود آمادگی جسمانی در فرد می شود، چون جسم و روان انسان مانند یک جزء واحد عمل می کنند، لذا میتوان انتظار داشت که بهبود یکی بر دیگری اثر مثبت داشته باشد.
ورزش با تعریق و افزایش ضربان قلب ، كاهش اضطراب و افسردگی را موجب می شود، ورزش مستمر به طوریكه بدن شروع به تعرق كند ، باعث افزایش تراوش هورمونهای آندورفین، آنكفالین و دانپورفین كه خاصیت تسكین دهندگی دارند می شود . نقش ورزش مستمر در افزایش هورمون رشد كه باعث ایجاد انگیزه ، شور و شوق زندگی در فرد می شود ، در سن 20 سالگی حداكثر تراوش خود را دارد و طبق تحقیقات متخصصین در هر 10 سال ، 15 درصد از تراوش این هورمون کاسته می شود ،در حالیكه ورزش مرتب میزان تراوش هورمون رشد را در سنین بالا در بدن تنظیم می كند . از دیگر فواید ورزش ، جلوگیری از فشار خون و سكته های قلبی و مغزی می باشد. ورزش مستمر ،كاهش چربی مضر خون( L.D.L)و افزایش چربی مفید خون(H.D.L ) است که این امر از تجمع چربی داخل عروق و تنگی و انسداد رگها جلوگیری می كندو در مجموع از وقوع سكته های قلبی و مغزی و افزایش فشار خون جلوگیری می کند. پس زمانیكه در اثر ورزش سیستم ایمنی بدن قوی تر شد ، سلولهای سرطانی نیز كمتر خود را نشان می دهند واین امر موجب کاهش احتمال بروز سرطان در افراد است . هر یك از ارگانهای بدن دارای عمر خاصی است ، به عنوان مثال قلب انسان از هنگام حیات حدود 2 میلیارد بار می تپد كه در این رابطه ضربان قلب انسانهای مضطرب و عصبانی حدود 80 الی 85 بار است كه با ضرب این تعداد در دقیقه و ساعت و روز و تقسیم آن بر 2 میلیارد ،عمر متوسط افراد عصبانی حدود 50 سال در می آید ولی با توجه به اینكه نبض افراد ورزشكار در حالت سکون حدود 50 بار در دقیقه می زند(ضربان قلب ورزشكاری كه در سیستم اسید لاكتیك یا غیر هوازی كار می كند حدود 151 بار می باشد) با انجام عملیات قبلی ، طول عمر متوسط این افراد به حدود 85 می رسد و این نشان می دهد كه ورزشكاران حدود 30 سال بیشتر از بقیه افراد عمر می كند(باقری، 1378) .
از جمله متغیر های مهمی که جزء شاخص های سلامت روان محسوب می شوند و در این پژوهش مورد بررسی قرار می گیرند؛ می توان به عزت نفس، شادکامی ذهنی و کیفیت زندگی اشاره کرد.
عزت نفس از جمله سازه های روانشناختی است كه در چند دهه اخیر مورد توجه بسیاری از روانشناسان و پژوهشگران قرار گرفته است. بطوركلی ارزیابی هایی كه فرد از خود می كند عزت نفس او را شكل می دهد(هنری ماسون، ترجمه یاسایی، 1375).همچنین عزت نفس درجه تصویب، تائید، پذیرش و ارزشمندی است كه فرد نسبت به خود احساس می كند. عزت نفس از خود پنداره متفاوت است ، خود پنداره عبارت است از مجموعه ویژگی هایی كه فرد برای توصیف خویش بكار می برد در حالیکه عزت نفس عبارت است از ارزشیابی اطلاعاتی که فرد درخود پنداره دارد و از اعتقادات فرد در مورد تمام صفات و ویژگیهایی كه در او هست ناشی می شود(نوربخش، 1384). مطالعات نشان داده است که اشخاص با عزت نفس بالا از لحاظ اعتماد به نفس در سطح بالایی قرار دارند و تلاش هایشان آنها را به سوی موفقیت سوق می دهد. در این افراد احساس شایستگی و لیاقت عاملی برای دستیابی به سطوح بالایی از انگیزش درونی می باشد. انتظارات بالا موجب شکل گیری اهداف مشکل می شود و اهداف مشکل به برانگیختن تمرکز و چالش های مداوم کمک می کند که نتیجه آن پیشرفت و تقویت عزت نفس می باشد. اما افراد با عزت نفس پایین، انتظارات پایینی را برای عملکرد های خود در موقعیت های گوناگون در نظر می گیرند و اغلب توانایی های اولیه خود را دست کم می گیرند؛ چرا که فاقد اعتماد به نفس می باشند و از شکست می ترسند. به طور طبیعی نتیجه انتظارات پایین، تلاش کمتر و شکل گیری اهداف نه چندان دشوار و متوسط است. اهداف کوچک، عملکرد متوسط و تلاش کمتر را به دنبال دارد(غفاری، 2007).
[دوشنبه 1399-09-24] [ 04:49:00 ق.ظ ]
|