دانلود مقاله رایگان درباره مهارت اجتماعی – رشته روانشناسی – قسمت 3 |
گام اول : یاد بگیرید که یک شنونده خوب و فعال باشید
گوش دادن نیازمند این است که:
- واقعاً بخواهیم طرف دیگر را بشناسیم و دوم از موانع رایج برای ایجاد یک ارتباط شنوایی خوب اجتناب کنیم . این موانع شامل مقایسه مدام خود با کسی است که با ما صحبت می کند . (کدام یک از ما خوشکل تر و خوش تیپ تر هستیم ؟ کدام یک از ما خشن تر هستیم ؟
- سعی در خواندن ذهن طرف مقابل (آیا او واقعاً همسرش را دوست دارد؟فکر می کند من احمق هستم و نمی فهمم که او دروغ می گوید)
- حدس زدن اینکه بحث بعدی چه خواهد بود .
- حذف بعضی از موارد گوش دادن تنها به برخی از موضوعات خاص و یا نشنیدن برخی از صحبت های انتقاد آمیز .
- قضاوت در مورد سخنان افراد قبل از تمام شدن مطلب «خسته کننده است » «احمقانه است » «بدون تفکر وخصمانه است» .
- پرواز در رویاهای روزانه خودمان .
- به خاطر آوردن تجارب قبلی خودتان بجای توجه و گوش دادن به سخنان فرد
- تصمیم گیری و ارائه سریع برخی از نصایح و پیشنهادات قبل از اینکه بطور کامل به سخنان فرد گوش دهیم .
- هرگونه بحث و گفتگویی را به عنوان یک بحث عقلانی در نظر بگیریم و سریعاً به دنبال مخالفت با آن باشیم .
10) باور این نکته که شما همیشه صحیح عمل می کنید و هیچ نیازی به گوش دادن ندارید .
11) تغییر سریع موضوع و یا خندیدن در هنگامی که موضوع بسیار جدی است .
همیشه گوش دادن به صورت فعالانه آسان و ساده نیست . تمرکز ما تنها 20-15 دقیقه طول خواهد کشید و ادامه خواهد یافت . همه ما ممکن است بعد از این مدت حواسمان به جای دیگری پرت شود . اما یک شنونده خوب بحث را دنبال می کند و اگر مطلبی برایش مبهم و یا گنگ بود سوالاتی در مورد آن می پرسد . در کنار تمامی مواردی که به عنوان موانع گوش دادن به آن اشاره شد تعصب ، عقاید بسته ، دفاع و ترس را نیز بایاد برشماریم . علاوه براین ما باید آنچه را که می شنویم با توجه به موقعیت و ماهیت افراد تطبیق دهیم . باید بپرسیم : احساس سخنگو و نظرش در مورد خودش چیست ؟ او جهان را چگونه می بیند ؟ بالاخره باید به حرکات صورت و بدن وی نیز درکنار کلمات گوش دهیم و توجه داشته باشیم .
سرعت گوش دادن دو برابر سرعت صحبت کردن است . پس یک وقت اضافی را برای آنچه گفته شده و نگفته شده اختصاص دهید .
اگر قرار بود بیشتر از آنچه که می شنویم صحبت کنیم ، پس باید دو دهان و یک گوش داشتیم .
یک شنونده خوب به چشمان سخنگو نگاه می کند سرش را تکان می دهد و در کنار وی می نشیند و سخنگو را با لبخند هایش تشویق به سخن گفتن می کند و با دقت مراقب موانع و حواس پرتی هایی که ممکن است اتفاق بیافتد است . تا پایان سخن طرف مقابل مشتاقانه به سخنان او گوش می دهد و هنگامیکه نوبت سخن گفتن وی شد آزادانه عقاید و تجارب خود را در اختیار وی می گذارد .
گام دوم:آنچه را که در پاسخ همدردی وجود دارد به خوبی درک کند.
یک شنونده خوب باید پاسخ دهد و با سخنگو بداند که شنونده حرفهای او را فهمیده است . این پاسخ همدردی نام دارد . این مرحله حتی از گوش دادن هم مهمتر است . هیچ کس کامل نیست . هیچ لزومی هم ندارد که شما کامل باشید . اما هر اندازه که یک همدرد مناسب تر باشید عملکرد بهتری خواهید داشت . اغلب هنگامی که ناراحتیم درصدد تقسیم ناراحتی و احساسات خود با دیگران هستیم . پس یک همدرد خوب بر احساسات سخنگو توجه دارد نه به رفتار و شرایط محیطی وی . به عنوان مثال : هنگامیکه با فردی که از طرف معشوقش ترد شده است صحبت می کنیم نباید بپرسیم او چه گفته است .
یا چه موقع به او ظنین شدی ؟ بلکه به جای این حرفها باید به حرف های او گوش دهیم و توجه داشته باشیم و احساسات او را منعکس کنیم . واقعاً اذیت شدی یا احساس طرد و ناامیدی می کنی ؟ توجه به این گونه احساسات سخنگو را تشویق می کند که اصل مشکل خود را بیان کند . هنگامیکه ناراحت هستیم نیاز داریم که قبل از حل مشکل خود آنرا بیان کنیم و احساسات خود را در مورد آن بازگو کنیم.
درک این موضوع که تا چه اندازه موانع سر راه خوب گوش دادن می تواند ما را از یک همدردی خوب دور کند واضح و روشن است . مقیاس های زیر پاسخ های همدردی ضعیف و خوب را نشان خواهند داد (پاسخ خوب شامل عکس العمل صحیح و مناسب نسبت به آنچه که سخنگو گفته و ارائه پیشنهاداتی که ممکن است به سخنگو کمک کند است ) . قبل از اینکه ازهمدردی استفاده کنید و یک همدرد خوب باشید باید درک صحیح و واضحی از این واژه داشته باشید پس این مقیاس را به خوبی مورد مطالعه قرار دهید .
عکس العمل ناصحیح یا پیشنهادات منحرف کننده
- پاسخ تغییر موضوع : دوست شما در مورد تکلیف مدرسه شکایت می کند و شما می گویید دیشب کانال 2فیلم قشنگی پخش کرد .
- پاسخ من بهتر از شما می دانم : گفتن اینگونه نظرات و ادعاها کار ما نیست . مثلاً ما نمی توانیم بگوییم که هیچ اتفاقی نیافتاده ، فردا بهتر خواهید شد یا اصلی ترین مشکل این است که مادرت تو رالوس کرده است یا تو خیلی عاشق هستی و نمی دانی او چقدر آدم احمقی است .
- پاسخ قضاوت گونه : فردی به شما می گوید که شب قبل مقدار زیادی آبجو و مشروب خورده است . و شما به او می گویید : امیدوارم که رانندگی نکرده باشی …. می توانستی در این حالت یک نفر را به کشتن دهی . این عکس العمل ممکن است که یک عکس العمل منطقی باشد اما همدردی به حساب نمی آید.
- پاسخ نصیحت گونه : یک فرد 35 ساله به شما می گوید که تعدادی از رفتن به کلاس درس وحشت دارند و فوراً شما به او می گویید که این افراد چه واحدهایی را باید بگیرند .به چه دانشکده ای باید بروند و چه نوع دفتری را خریداری کنند .
- کم اهمیت جلوه دادن و یا اطمینان بخشی بی جا : همکار شما به شما می گوید که دیشب شوهرش به خانه نیامده است و شما به اوپاسخ می دهید که هر کس ممکن است اشتباه کند . امشب حتماً به خانه خواهد آمد . نگران نباش . این یک مسئله پیش پا افتاده است . هیچ وقت در مورد چنین موضوعی با من صحبت نکن .
- تحلیل های روانشناسانه : دوست شما (مرد است ) به شما می گوید که از ازدواج کردن وحشت دارد و شما به او توضیح می دهید که این امر بدین علت است که مادرش در کارهایش بسیار دخالت می کند و او می ترسد که همسرش نیز همانند مادرش در کارهای او دخالت کند . ممکن است این قضاوت درست باشد . اما اجازه دهید که او خودش به این نتیجه برسد.
- پرسش وسوال کردن : یکی از دوستان به مشکلاتی که در زمینه ازدواج دارد اشاره می کند شما شروع به بازجویی و استنطاق می کنید . آیا با هم صحبت کردید ؟ آیا با هم بیرون رفتید ؟ روابط جنسی چطوری است ؟ سوالات کنترل کننده می پرسید و گفتگو را هدایت می کنید (خیلی بد است ) اجازه دهید که فردی که سخن می گوید داستانش را آنطور که خود می خواهد بیان کند . (ازطرف دیگر سوالاتی که به دنبال روشن کردن موضوع هستند سخنگو را از ادامه صحبت ها و بیان درد دل خویش باز می دارد .
- گفتن داستان خود : ممکن است مشکلات دوستتان شما را به یاد تجربه مشابهی که قبلاً خود داشته اید بیاندازد . ما مسئول برخی از رفتارهایی هستیم که همدردی به حساب نمی آیند .
یک پاسخ همدردی صحیح باعث تسخیر روح و ماهیت اصلی احساسات سخنگو می شود .
خودتان را به جای آنها بگذارید . توصیه های شما دقیقاً انعکاس دهنده آنچه که سخنگو به شما گفته است ، می باشد . مختصر و مفید باشد . از کلمات ساده ای که متعلق به خود شما است و تشریح و توصیف نامیده می شود استفاده کنید . در غیر اینصورت اینطوربه نظرمی رسد که شما طوطی وار سخن می گویید و با این روش کسی که با شما صحبت می کند می فهمد ک شما به اوتوجه دارید و برای او نگران هستید . این نکته بسیار مهم است که هیچ کس نمی تواند یک همدرد مناسب درهر زمان ممکنه باشد وپاسخ صحیح همدردی را به طرف مقابل ارائه کند . مرتباً امتحان وآزمایش کنید چرا که جملات بیان همدردی به صورت سوال هستند . به عنوان مثال وقتی شما می گویید حال شما خوب نیست درواقع شما می پرسید ناراحت هستی درست می گویم ؟ وقتی که در پاسخ دادن سریع نیستید. هیچ اشکالی ندارد ، چرا که به سخنگو و کسی که با شما صحبت می کند این فرصت را می دهد که فوراً صحبت های خود را جمع بندی کند و در مسیر صحیح هدایت کند تا شما این امکان را پیدا کنید تا با او هم قدم باشید . پس ارائه یک سری پیشنهاداتی که انعکاس دهنده درک شما از آنچه که گفته شده است باشد بسیار مهم و ضروری است . اگر دو یا سه دقیقه سخنگو هیچ پیشنهاد و توصیه ای را از طرف شما دریافت نکند نخواهد فهمید که شما در چه فکری هستید و ممکن است علاقه خود را برای بیان و ابرازاحساساتش از دست بدهد و ممکن است به این نتیجه برسد که شما آنچه که او گفته اصلاً نفهمیده اید .
یک دوست خوب کسی است که شما بتوانید آنچه که در دل دارید را به او بگویید . بتوانید غم و خوشحالی را با یکدیگر تقسیم کنید . دست یکدیگر را بگیرید و اندوه ها را کناربزنید . آنگاه اصل سخنانی را که به یکدیگر می گویید را متوجه شوید .
مدت زمان لازم
احتمالاً چند ساعت نقش بازی کردن با دوستانتان برای ارائه یک پاسخ همدردی و آگاهی از احساسات با استفاده از پرسش ها و قضاوت در مورد خوبی و بدی سخنگو ، توجه به آنچه که بعداً خواهد گفت و فکر کردن به مباحثی که ذکر شده کافی خواهد بود . اما ترک کردن عادات اجتماعی و روش های قدیمی مشکل است . به همین علت است که تمرین در شرایط واقعی زندگی بسیار لازم و ضروری است . در حقیقت ، تخمین لازم برای یک همدرد خوب بودن ناممکن است چرا که تقویت این مهارت هیچوقت پایان نمی پذیرد . اما اگر هر روز تمرین کنید، تغییرات مهم و عمده ای را در تعاملات صمیمانه خود ظرف یک یا دو هفته مشاهده خواهید کرد. هیچوقت به سطح تکمیل این مهارت ها نمی رسیم . چون رفتارهای بشری بسیار پیچیده اند . افراد بسیار متفاوت هستند ، روابط آنها بسیار پیچیده و بغرنج است ، و دانش روانشناسی بسیار وسیع و گسترده است . هرچه که بیشتر بدانید بهتر عمل خواهید کرد .
مشکلات رایج
اگر چه این راه یکی از بهترین راههای پاسخ در هنگام بروز مشکل است اما در هنگام استفاده از این روش و بروز برخی از سوء تفاهم ها خطراتی در مورد این روش وجود دارد.
- هنگامیکه با فردی همدردی می کنید ازفردی می خواهید که آنچه را که در دل دارید به شما بگوید . هرگز زمانیکه واقعاً قصد کمک به فرد را ندارید این کار را انجام ندهید . اگر ده یا پانزده دقیقه فرصت دارید . بگذارید که سخن گو از این زمان کوتاه شما مطلع شود (به فرد بگویید که فرصت زیادی برای کمک به او ندارید ).
- این احتمال وجود دارد که سخنگو پس از اینکه با شما صحبت کرد و مشکلش را دوباره به خاطر آورد احساس ناراحتی کند و فکر کند که حالش بدتر شده است. این حالت مخصوصاً در مورد افراد افسرده و عصبانی اتفاق می افتد . امیدواریم که ناراحتی و تنفر (با سخن گفتن ) ابراز گردد و به موجب آن سخنگو بتواند برای حل مشکل ویا حداقل تشخیص بحرانی قدمی بردارد . اما گاهی اوقات بعد از دو یا 3 ساعت به جای توجه به پاسخ های همدردی طرف مقابل و شنونده هنوزهم بر ناراحتی و عصبانیت خود پافشاری می کنند . بسیاری از شنوندگان و همدردان نهایتاً موضوع را به سمت راه حل های احتمالی موجود می کشانند و اما این کار هم فایده ای ندارد . اغلب اوقات اگر به گوینده اجازه دهید که تمام آنچه را که در دل دارد بازگو کند آنگاه وی حاضر به شنیدن راه حل ها و توصیه های شما می شود .
- گاهی اوقات فعالیت های همدردی آنقدر خوب عمل می کند که فرد گوینده از واکنش های شنونده و پاسخ های همدردی او به خوبی استفاده می کند و صحبت و مصاحبه را به راه حل های درمانی خوبی می کشاند . مهارت در اینگونه ارتباطات بسیار مهم است .
- سخنگو ممکن است دچار این اشتباه شود که واکنش صحیح شما در برابر احساسات وی به منظور توافق شما بر عقاید و حالات درونی اوست. اغلب (نه همیشه) لازم است که این عدم تفاهم و درک ناصحیح را درست کنید . این کار باید بطور مختصر انجام گیرد . پس به سخنگو این اجازه و فرص را بدهید که شما را بشناسد و این نکته را درک کند که وی با شما متفاوت است آنگاه واکنش های همدردی را بهتر قبول می کند .
- به عنوان یک فرد معالج ممکن است شما پاسخ های همدردی گوناگون و زیادی را ارائه دهید اما ممکن است که احساسات درونی خود را کمتر ابراز و آشکار کنید . اما به عنوان یک دوست بیان احساسات و حل مشکلات به همان اندازه که طرف مقابل ابراز داشته است از اهمیت زیادی برخوردار است . در غیر اینصورت به یک رابطه درمانی یک طرفه خواهید رسید .
- وقتی که گوینده جزئیات مشکلش را بازگومی کند ممکن است شما تصور کنید که شما هم باید چیزهای بیشتری بگویید . اما همین اندازه که علاقه و اشتیاق خود را نسبت به سخنان او بیان دارید و نشان دهید ، کافی است . چندین کلمه که نشان دهنده این باشد که شما از نظر احساسی با فرد سخنگو موافق هستید ، کافی است .
- بسیاری از افراد که درابتدای راه هستند فکر می کنند که همدردی کردن آسان و ساده است . تمام کاری که باید انجام دهند ، همدردی کردن است . اما درست نیست . شما باید احساسات درونی طرف مقابل را که وی درباره آنها صحبتی به میان نیاورده است تشخیص دهید ، با استفاده از یافته های خود ارتباط برقرار کنید و بینش جدیدی را ایجاد کنید . به علاوه ممکن است شرایط و رفتارها طوری باشند که شما احساس اشتباه ، گناه ویا تنفر کنید و قادر به ارائه همدردی نباشید .
- درابتدا ممکن است شما فکر کنید که تنها یک پاسخ صحیح همدردی وجود دارد اما درحقیقت چندین پاسخ متفاوت وجود خواهد داشت . به عنوان مثال یکی از دوستان شما می گوید : یک عالمه کار دارم و خیلی ناراحتم ، احساس ناامیدی می کنم . سه تا امتحان دارم ، دو تا مقاله باید تهیه کنم ، 250 صفحه را باید بخوانم . تمرین موسیقی هم باید بکنم ! علاوه بر اینها میهمانی هم می خواهم بدهم . ممکن است شما جواب دهید انجام همه این کارها خیلی سخت و نا ممکن است . «نمی ترسی که نتوانی همه اینها را انجام دهی » یا «اینکه کارهای مدرسه به اندازه میهمانی دادن جالب نیستند بسیار ناراحت کننده است » یا «اینکه تصمیم گیری چه کاری انجام دهی بسیار سخت و مشکل است» تمامی این پاسخها و دیگر پاسخ های ممکنه دیگر صحیح هستند .
[دوشنبه 1399-09-24] [ 04:10:00 ق.ظ ]
|